loading...

عسل

بازدید : 350
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 20:37

هر زمانی غزل از چشم تـرم می‌ریزد
تَلی از خاطـره‌ها دور و برم می‌ریزد

ساکـن جنگل سبـزم ولی از تـرس تبـر
آن چنان دلهـره دارم کـه پرم می‌ریزد

خـارج‌ از کلبـه تسّلا بدهیدم که خزان
برگ ِ سرما زده را روی سرم می‌ریزد

تـا زمـانی کــه نبنـدم نفس پنجــره را
غـم بی شرم و حیا پای درم می‌ریزد

من همان‌‌‌ بی رمق ِ زرد ِنحیفم که اگر
شاخــه ام را بتکـانی ثمـــرم می‌ریزد

گرچه بی بهره ام ازشاعری و فن بیان
شُرشُرِ شعـر و غـزل از هنـرم می‌ریزد

مِثل اشکی که فرومیچکداز چشم قلم
غــم بانــو عسـلـم از جگــرم می‌ریـزد

علی قیصری

خبر 17 آبان
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی